isim - اسم
isim - اسم maddesi sözlük listesi
اسم Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
isim, ad
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
اسم [مفرد]: ج أسماء، جج أساميُّ وأسامٍ:
1- لفظ يُعرفُ به الشّيءُ، أو الشَّخصُ ويُستدلّ به عليه "اسمه مُحمَّد- بسم الله الرحمن الرحيم- {وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ}"| اسم الجلالة: اسم الله تعالى- الاسم الأعظم: الاسم الجامع لمعاني صفات الله عزّ وجلّ- الاسم التِّجاريّ: الاسم المتبادل به المُنتج في الأسواق- الاسم القلميّ: الاسم المستعار للكاتب- باسم الله: عبارة تُفتتح بها بعض الأفعال والأعمال- باسم فلان: بالنِّيابة عنه- لطَّخ اسمَ فلان: شانه، عابه، أساء إليه.
2- صفة "{بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الإِيمَانِ}".
• الاسم: (نح) ما دلّ على معنًى في نفسه غير مقترن بزمن.
• الأسماء الحُسْنى: أسماء الله تعالى، وهي تسعة وتسعون اسمًا مثل: الرحمن، الرحيم، الملِك، القدُّوس... إلخ.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ / اُ ] (ع اِ) اسم نزد بصریان معتل اللام
مشتق از سمو بمعنی علو [ است ] بدلیل امثلهٔ
اشتقاق او چون سمی یسمی تسمیة. و سمی
در تصغیر و اسماء در جمع تکسیر که اسم ...
مشتق از سمو بمعنی علو [ است ] بدلیل امثلهٔ
اشتقاق او چون سمی یسمی تسمیة. و سمی
در تصغیر و اسماء در جمع تکسیر که اسم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( اِ ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - کلمه ای که به وسیلة آن چیزی یا کسی را می خوانند، نام .
2 - عنوان . 3 - شهرت ، آوازه . 4 - در دستور زبان فارسی قسمی از اقسام کلمه که
بدان مردم یا جانور یا چیزی را نامند و معین کنند: مرد، زن ، خانه ، میز، کوه و دشت
. ضح - در صرف عربی اسم قسمی از سه قسم کلمه است که بر معنایی مستقل دلالت کند و به
زمانی خاص باز بسته نباشد. 5 - اسم ذات است مسما به اعتبار صفت و صفت یا با وجود
است چون عالم و قدیم و یا با عدم است چون قدوس (تصوف ). ج . اسامی ، اسماء. ؛~ آلت
اسمی است که بر ابزار کار دلالت کند. ؛ ~ اشاره «این » و «آن » هرگاه مسبوق به اسم
می باشد، اسم اشاره نامیده شود. نخستین برای اشاره به نزدیک و دومین برای اشاره به
دور: این خانه ، این میز، آن مرد، آن خیابان . ؛ ~ جمع اسم عام چون در صورت مفرد و
در معنی جمع باشد: دسته ، رمه . ؛~ بی مسمی نامی که معنی آن با چیز یا کسی که برای
آن وضع شده است مطابق نباشد. ؛~ جنس اسمی است که بر افراد یک جنس دلالت کند و آن نه
معرفه است نه نکره مانند: درخت ، کوه ، اسب و چون خواهند نکره شود «ی » بدان
افزایند: درختی ، کوهی ، اسبی . ؛ ~ خاص آن است که بر فردی مخصوص و معین دلالت کند.
مق . اسم عام . ؛ ~ ذات اسم چون قایم به ذات باشد و وجودش وابسته به دیگری نباشد آن
را اسم ذات نامند. مق . اسم معنی . ؛ ~ زمان اسمی است که دلالت بر زمان کند. ؛ ~
مکان اسمی است که دلالت بر مکان کند. ؛ ~ فاعل اسمی است مشتق از فعل که بر کنندة
کاری یا دارندة حالتی دلالت کند؛ صفت فاعلی . ؛~ مفعول اسمی است که دلالت می کند بر
چیزی یا کسی که فعل بر او واقع شده است ؛ صفت مفعولی . ؛ ~ مصدر کلمه ای است مشتق
از فعل که بر معنی مصدر دلالت کند (و آن جز مصدر و ریشة فعل است ). ؛ ~ مشتق اسمی
که از مصدر یا ریشه ای جدا شده باشد مانند اسم فاعل که از امر یا ریشه و اسم مفعول
که از مصدر (مرخم ) ساخته می شود. ؛ ~ معنی اسمی است که وجود مسمی آن به غیرش
وابسته باشد. مق . اسم ذات : رنجش ، دانش ، سفیدی ، هوش .
2 - عنوان . 3 - شهرت ، آوازه . 4 - در دستور زبان فارسی قسمی از اقسام کلمه که
بدان مردم یا جانور یا چیزی را نامند و معین کنند: مرد، زن ، خانه ، میز، کوه و دشت
. ضح - در صرف عربی اسم قسمی از سه قسم کلمه است که بر معنایی مستقل دلالت کند و به
زمانی خاص باز بسته نباشد. 5 - اسم ذات است مسما به اعتبار صفت و صفت یا با وجود
است چون عالم و قدیم و یا با عدم است چون قدوس (تصوف ). ج . اسامی ، اسماء. ؛~ آلت
اسمی است که بر ابزار کار دلالت کند. ؛ ~ اشاره «این » و «آن » هرگاه مسبوق به اسم
می باشد، اسم اشاره نامیده شود. نخستین برای اشاره به نزدیک و دومین برای اشاره به
دور: این خانه ، این میز، آن مرد، آن خیابان . ؛ ~ جمع اسم عام چون در صورت مفرد و
در معنی جمع باشد: دسته ، رمه . ؛~ بی مسمی نامی که معنی آن با چیز یا کسی که برای
آن وضع شده است مطابق نباشد. ؛~ جنس اسمی است که بر افراد یک جنس دلالت کند و آن نه
معرفه است نه نکره مانند: درخت ، کوه ، اسب و چون خواهند نکره شود «ی » بدان
افزایند: درختی ، کوهی ، اسبی . ؛ ~ خاص آن است که بر فردی مخصوص و معین دلالت کند.
مق . اسم عام . ؛ ~ ذات اسم چون قایم به ذات باشد و وجودش وابسته به دیگری نباشد آن
را اسم ذات نامند. مق . اسم معنی . ؛ ~ زمان اسمی است که دلالت بر زمان کند. ؛ ~
مکان اسمی است که دلالت بر مکان کند. ؛ ~ فاعل اسمی است مشتق از فعل که بر کنندة
کاری یا دارندة حالتی دلالت کند؛ صفت فاعلی . ؛~ مفعول اسمی است که دلالت می کند بر
چیزی یا کسی که فعل بر او واقع شده است ؛ صفت مفعولی . ؛ ~ مصدر کلمه ای است مشتق
از فعل که بر معنی مصدر دلالت کند (و آن جز مصدر و ریشة فعل است ). ؛ ~ مشتق اسمی
که از مصدر یا ریشه ای جدا شده باشد مانند اسم فاعل که از امر یا ریشه و اسم مفعول
که از مصدر (مرخم ) ساخته می شود. ؛ ~ معنی اسمی است که وجود مسمی آن به غیرش
وابسته باشد. مق . اسم ذات : رنجش ، دانش ، سفیدی ، هوش .
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
اِسْم: لَفْظٌ يُعَيّنُ شَخْصاً أو حَيَواناً أو شَيْئاً
name; appellation, designation
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
اِسْم: سُمْعَة، صِيت
name, reputation, repute, standing, credit, prestige
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
إِسْمٌ
мн. أَسْمَاءٌ мн. أَسَامٍ
1) имя, название; بـ اسم فلان от чьего-л. имени; الشخص اسم имя (в отличии от фамилии) ; العائلة اسم фамилия; منتحل اسم или مستعار اسم вымышленное имя, псевдоним; кличка; ـا اسم а) по имени; б) номинально; اسماء الله الحسنى или الاسماء الحسنى рел. прекраснейшие имена (99 эпитетов Аллаха) ; ! بـ اسم الله во имя Аллаха; ! الله عليه اسم да хранит его Аллах!
2) репутация
3) заглавие (напр. книги)
4) грам. имя; علم اسم имя собственное; العين اسم имя вещественное; المعنى اسم имя отвлечённое; الفاعل اسم причастие действительного залога; المفعول اسم причастие страдательного залога
isim - اسم diğer yazımlar
Seyyah Pro Youtube Kanalımız Açıldı
Seyyah Pro Ülkemizdeki Tarihi ve Kültürel Mirası Adım adım 4K Profesyonel çekimlerle kayıt altına alıyoruz.
Her gün yeni videolarla yep yeni bir projeye başladık. Seyyah Pro Youtube Kanalımıza Abone Olarak Bize Destek Olmayı unutmayınız.
Her gün yeni videolarla yep yeni bir projeye başladık. Seyyah Pro Youtube Kanalımıza Abone Olarak Bize Destek Olmayı unutmayınız.
Sıradaki maddeler
Latin göre sıradaki maddeler