humay - همای

humay - همای maddesi sözlük listesi
همای Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ هُ ] (اِ) مرغی است که او را مبارک
دارند و چون پیدا شود مردم به تفأل در زیر
سایهٔ او روند. (صحاح الفرس). مرغی است
معروف و مشهور که استخوان خورد.
(برهان). هما:
به هامون کشیدند پرده سرای
درفشی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ هَ ] (اِ) گردون بازی اطفال را گویند
یعنی چرخی سازند از چوب و خلاشه و در
کنار آب روان نصب کنند تا آب بر آن خورده
آن را به گردش درآورد. (برهان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ هُ ] (اِخ) نام یکی از خواهران
اسفندیار است که ارجاسپ او را اسیر کرده در
قلعهٔ رویین دژ نگه داشته بود. (برهان):
که هرکز میانه نهد پیش، پای
مر او را دهم دختر خود همای.فردوسی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ هُ ] (اِخ) نام دختر بهمن که در حبالهٔ
نکاح پدر خود بود. (برهان). همای آزاد.
رجوع به همای آزاد شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ هُ ] (اِخ) نام پادشاه زاده ای که به
همایون عاشق بود، و قصهٔ همای و همایون
مشهور است. (برهان). رجوع به منظومهٔ
همای و همایون اثر خواجوی کرمانی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ هُ ] (اِخ) نام قیصر روم که زن بهرام
گور بوده است. (برهان):
از فرنگیس و کتایون و همای
باستان را نام و آوا دیده ام.خاقانی.
دختر قیصر همایون رای
هم همایون و هم به نام همای.نظامی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ هُ ] (اِخ) نام موبد بهرام گور.
(یادداشت مؤلف) (فهرست ولف):
ز ایران بیامد خجسته همای
خود و نامداران پاکیزه رای.فردوسی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ هُ ] (اِخ) دهی است از بخش
ورزقان شهرستان اهر که ۵۶۲ تن سکنه دارد.
آب آن از چشمه ها و محصول عمده اش غله و
سردرختی است. شامل دو قسمت همای بالا
و همای پائین است. همای بالا ۲۲۱ تن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ هُ ] (اِخ) دهی است از بخش
سعادت آباد شهرستان بندرعباس که ۴۵۹ تن
سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول
عمده اش غله و خرماست. (از فرهنگ
جغرافیائی ایران ج ۸).
humay - همای diğer yazımlar

Arama Ekranı

Site içersinde arama yap.