rüstem - رستم
rüstem - رستم maddesi sözlük listesi
رستم Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ تَ ] (اِ) هر آدم شجاع و دلاوری که
به رستم زال نسبت دهند. (ناظم
الاطباء):
بتر از کاهلی ندانم چیز
کاهلی کرد رستمان را حیز.
سنایی (حدیقةالحقیقه ص ۷۳).
چنان سایه گسترد بر عالمی
که زالی نیندیشد از رستمی.(بوستان).
هر ...
به رستم زال نسبت دهند. (ناظم
الاطباء):
بتر از کاهلی ندانم چیز
کاهلی کرد رستمان را حیز.
سنایی (حدیقةالحقیقه ص ۷۳).
چنان سایه گسترد بر عالمی
که زالی نیندیشد از رستمی.(بوستان).
هر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ تَ ] (اِخ) پسر زال پهلوانی مشهور
از اهالی زابلستان. (ناظم الاطباء). نام پهلوان
داستانی ایران که جنگها و دلاوریهای او در
شاهنامه آمده و او را رستم دستان و رستم زال
نیز گویند. (از شعوری ج ۲ ص ...
از اهالی زابلستان. (ناظم الاطباء). نام پهلوان
داستانی ایران که جنگها و دلاوریهای او در
شاهنامه آمده و او را رستم دستان و رستم زال
نیز گویند. (از شعوری ج ۲ ص ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ تَ ] (اِخ) نام برادر زادفرخ که
سردار خسرو پرویز بود. (لغات ولف):
که پیچیده بد رستم از شهریار
به جای خود و تیغزن ده هزار.فردوسی.
سردار خسرو پرویز بود. (لغات ولف):
که پیچیده بد رستم از شهریار
به جای خود و تیغزن ده هزار.فردوسی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ تَ ] (اِخ) اسعد. او راست: دیوان
رستم چ بیروت ۱۹۰۸ م. (از معجم
المطبوعات).
رستم چ بیروت ۱۹۰۸ م. (از معجم
المطبوعات).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ تَ ] (اِخ) الشویری (میخائیل).
مدیر جریدهٔ «المهاجر» که بزبان عربی در
نیویورک منتشر می شود. او راست: دیوان
الغریب فی الغرب، نیویورک ۱۹۱۰ م. (از
معجم المطبوعات). و رجوع به اعلام المنجد
شود.
مدیر جریدهٔ «المهاجر» که بزبان عربی در
نیویورک منتشر می شود. او راست: دیوان
الغریب فی الغرب، نیویورک ۱۹۱۰ م. (از
معجم المطبوعات). و رجوع به اعلام المنجد
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ تَ ] (اِخ) شمس الدین، مکنی به
ابوالمعالی، از وهسودانیان یا روادیان. ممدوح
قطران تبریزی. (یادداشت مؤلف):
امیر جستان گیتی گشا چو کاوس است
ابوالمعالی رستم مخالف سهراب
قوام دولت و دین شهریار شمس الدین
کزو نبیند ...
ابوالمعالی، از وهسودانیان یا روادیان. ممدوح
قطران تبریزی. (یادداشت مؤلف):
امیر جستان گیتی گشا چو کاوس است
ابوالمعالی رستم مخالف سهراب
قوام دولت و دین شهریار شمس الدین
کزو نبیند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ تَ ] (اِخ) از طوایف ایلات ممسنی
فارس است. (یادداشت مؤلف). چهارمین
طایفه از طوایف اربعهٔ ممسنی فارس.
(جغرافیای سیاسی کیهان ص ۳۹۰).
فارس است. (یادداشت مؤلف). چهارمین
طایفه از طوایف اربعهٔ ممسنی فارس.
(جغرافیای سیاسی کیهان ص ۳۹۰).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ تَ ] (اِخ) نام شهری به فارس که به
زمان عمر مسلمین بگشودند. (یادداشت
مؤلف).
زمان عمر مسلمین بگشودند. (یادداشت
مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ تَ ] (اِخ) یا رستم بن شاه اردشیر یا
رستم بن اردشیر، ملقب به شمس الملوک. از
پادشاهان طبقهٔ دوم ملوک طبرستان که
بنوشتهٔ معجم الانساب در شوال سال ۶۰۶
هـ . ق. کشته شده است. و رجوع به
حبیب ...
رستم بن اردشیر، ملقب به شمس الملوک. از
پادشاهان طبقهٔ دوم ملوک طبرستان که
بنوشتهٔ معجم الانساب در شوال سال ۶۰۶
هـ . ق. کشته شده است. و رجوع به
حبیب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ تَ ] (اِخ) یا رستم بن عبداللََّه خُتَّش،
از مردم اسروشنه. محدث است. (یادداشت
مؤلف).
از مردم اسروشنه. محدث است. (یادداشت
مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ تَ ] (اِخ) یا رستم خان بن جهانگیر.
از امرای لر کوچک که از سال ۴۴۹ تا ۹۷۹
هـ . ق. حیات داشته است. رجوع به تاریخ
مغول ص ۴۵۲ شود.
از امرای لر کوچک که از سال ۴۴۹ تا ۹۷۹
هـ . ق. حیات داشته است. رجوع به تاریخ
مغول ص ۴۵۲ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ تَ ] (اِخ) یا رستم فرخزاد. نام پسر
هرمز که سردار یزدگرد سوم بود. (لغات
ولف):
بدانست رستم شمار سپهر
ستاره شمر بود با داد و مهر.فردوسی.
رجوع به رستم فرخزاد شود.
هرمز که سردار یزدگرد سوم بود. (لغات
ولف):
بدانست رستم شمار سپهر
ستاره شمر بود با داد و مهر.فردوسی.
رجوع به رستم فرخزاد شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ تَ ] (اِخ) نام یکی از دهستانهای
پنجگانهٔ بخش فهلیان و ممسنی شهرستان
کازرون. حدود و مشخصات، شمال:
ارتفاعات سرتنگ تا مرادی و سرگچینه.
خاور: ارتفاعات باختری رود بشار. باختر:
کوههای باشت و باوی. جنوب: رودخانهٔ
فهلیان. رستم در شمال باختری ...
پنجگانهٔ بخش فهلیان و ممسنی شهرستان
کازرون. حدود و مشخصات، شمال:
ارتفاعات سرتنگ تا مرادی و سرگچینه.
خاور: ارتفاعات باختری رود بشار. باختر:
کوههای باشت و باوی. جنوب: رودخانهٔ
فهلیان. رستم در شمال باختری ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(رُ تَ) [ په . ] 1 - (اِ.) جهان پهلوان ایران از مردم زابلستان که دارای قدرتی فوق
بشری بود. 2 - (ص .) شجاع ، دلیر، پهلوان . ؛~ و یک دست اسلحه کنایه از: تنها وسیله
یا امکان موجود.
بشری بود. 2 - (ص .) شجاع ، دلیر، پهلوان . ؛~ و یک دست اسلحه کنایه از: تنها وسیله
یا امکان موجود.
rüstem - رستم diğer yazımlar
Seyyah Pro Youtube Kanalımız Açıldı
Seyyah Pro Ülkemizdeki Tarihi ve Kültürel Mirası Adım adım 4K Profesyonel çekimlerle kayıt altına alıyoruz.
Her gün yeni videolarla yep yeni bir projeye başladık. Seyyah Pro Youtube Kanalımıza Abone Olarak Bize Destek Olmayı unutmayınız.
Her gün yeni videolarla yep yeni bir projeye başladık. Seyyah Pro Youtube Kanalımıza Abone Olarak Bize Destek Olmayı unutmayınız.