kumru - قمری

kumru - قمری maddesi sözlük listesi
قمری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ قُ ] (ص نسبی) نسبت است به قُمر
شهری در مصر. (از معجم البلدان). رجوع به
قمر شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ قَ مَ ] (ص نسبی) نسبت است به
قمر و آن لقب مسعودبن عمروبن عدی بن
محارب ازدی است که چون زیبا بود او را قمر
لقب دادند و فرزندان وی را قمری گویند.
(اللباب فی تهذیب الانساب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ قُ ] (اِ) (پردهٔ...) نام یکی از
پرده های موسیقی است. (یادداشت مؤلف).
رجوع به قمر و آهنگ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ قُ ] (اِ) پرنده ای است، مادهٔ آن را
قمریه نامند و نر آن را ساق جر و جمع آن
قماری، غیرمنصرف است و آن را به هندی
توترو نامند. مرغی است از فاخته کوچکتر و
با طوق و بسیار ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ ] (اِخ) پهلوان بیک یکی از دلاوران
خراسان است که طبع شعر نیز داشته، از
اوست:
در عین وصل مرده ام از بهر یک نگاه
وز شرم عشق تیز برویت ندیده ام.
کو رفیقی تا برم پیغام دلدار آورد
مژده ز انفاس ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ قَ مَ ] (اِخ) جعفربن عبداللََّه بن
اسماعیل مکنی به ابوعلی. از محدثان و از
مردم مرو است. وی از ابومحمد کامکار
ادیب بن عبدالرزاق محتاجی حدیث و ادب
اخذ کرد و ابوسعد سمعانی از او حدیث شنید
وی در پانصد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ قَ ] (اِخ) حجاج بن سلیمان بن افلج
مکنی به ابوالازهر. از راویان است. وی از
مالک بن افس و لیث بن سعد و دیگران روایت
کند و از او محمدبن سلمهٔ مرادی روایت دارد.
در حدیث وی منکرها و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ ] (اِخ) حسن بن نوح مکنی به
ابومنصور. از اطباء نامی بود. او راست: کتاب
غنی و منی. (عیون الانباء ج ۱ ص ۳۲۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ قُ ] (اِخ) محمدتقی دربندی
شیروانی. از شاعران ترک و از مردم دربند
شیروانات روسیه است. وی در آغاز
شبیه گردان بود و غزلیات و قصاید نیکو
میسرود و به قمری تخلص میکرد. اشعار
نغزی در مصایب کربلا سروده و به نام ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(قُ) [ ع . ] (اِ.) فاخته .
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(قَ مَ) [ ع . ] (ص نسب .) منسوب به قمر، ماهی . ؛ سال ~سالی که طبق دوازده ماه
قمری (گردش انتقالی ماه ) حساب شود.
Farsça - Azeri sözlük Metni çevir

aynı(izah: (ay biçimli). – aynı qaş: hilali qaş.)

Arama Ekranı

Site içersinde arama yap.