zab - زاب

zab - زاب maddesi sözlük listesi
زاب Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir

معجم اللغة العربية المعاصرة

زابَ يَزوُب، زُبْ، زَوْبًا وزَوَبانًا، فهو زائب

• زاب الماءُ ونحوُه: جرى.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِ) بمعنی صفت باشد. (برهان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) نهری است میان سوراء و واسط و
نهر دیگری است نزدیک آن و بر هر واحد آن
(زاب ها) روستائی است و هر دو روستا را
زابان گویند و یا اصل زابیان است منسوب به
زاب و عامه زابان گویند. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) شهری کوچک است که آن را ریغ
نیز گویند و ریغ بلغت بربری بمعنی شوره زار
است. و اهالی آن شهر را ریغی گویند. (از
معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) شهری است به اندلس یا روستائی
است از آن. (منتهی الارب). و در قاموس
الاعلام آمده است: خطه ای است در قسمت
جنوبی جزائر ایالت قسطنطنیه، یعنی سلسله
جبال اطلس در جنوب [ بلدالجرید ] . این
خطه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) ناحیهٔ پهناوری است در مغرب که
رود بزرگی از آن میگذرد و کنارش
شهرستانها و قریه هائی بزرگ و بهم پیوسته
واقع شده است. و از همین زاب است که
چندین تن از فضلاء برخاسته اند و بطوری ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) روستاها و قصباتی را که بر کنار
زاب اعلی و زاب اسفل قرار دارد [ منظور دو
رودی است که بین بغداد و واسط جاری
است ] زاب گویند، و شعرا از آن بنام
بلادالزاب، یاد کرده اند. رجوع به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) بلادی است میان آذربایجان و
طبرستان. ابن خلدون گوید: بلاد زاب بین
آذربایجان و ارمینیه و بلاد ابواب است تا
دریای مازندران. (مقدمهٔ ابن خلدون ترجمهٔ
پروین گنابادی ج ۱ ص ۴۰).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) نام یکی از پادشاهان عجم و آن
پسر نودک پسر منوچهر است، و نهرهای
موسوم به زاب منسوب بدوست. (قاموس).
نام پادشاهی است از پادشاهان فرس که این
همه انهار کندیدهٔ اوست. (منتهی الارب). نام
پادشاه ایران که او ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

(اِخ) بن طهماسب. رجوع به زاب در
همین لغت نامه شود.
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir

opis; rodzaj; rysopis

Arama Ekranı

Site içersinde arama yap.